پر رو بازی کلاغ و خرس

يه كلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن كلاغه سفارش چايي ميده چايي رو كه ميارن يه كميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار.

مهموندار ميگه: «چرا اين كارو كردي؟»

كلاغه ميگه: «دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي!»

چند دقيقه ميگذره باز كلاغه سفارش نوشيدني ميده باز يه كميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار

مهموندار ميگه: «چرا اين كارو كردي؟»

كلاغه بازم ميگه: «دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي!»

بعد از چند دقيقه كلاغه چرتش ميگيره. خرسه كه اينو ميبينه به سرش ميزنه كه اونم يه خورده تفريح كنه.

مهموندارو صدا ميكنه ميگه يه قهوه براش بيارن. قهوه رو كه ميارن يه كميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار. مهموندار ميگه: «چرا اين كارو كردي؟»

خرسه ميگه: «دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي»

اينو كه ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و كشون كشون تا دم در هواپيما ميبرن كه بندازنش بيرون. خرسه كه اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميكنه.

كلاغه كه بيدار شده بوده بهش ميگه: «آخه خرس گنده تو كه بال نداري مگه مجبوري پررو بازي دربياري!»

برداشت :

قبل از تقليد از ديگران، منابع، دانش، توانايي و نقاط قوت و ضعف خود را به دقت ارزيابي كنيد.

در محضر قرآن

كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ * فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُ * فِى صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ * مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ * بَأِيْدِى سَفَرَةٍ * كِرَامٍ بَرَرَةٍ
عبس، 11-16
ترجمه
چنين نيست (كه آن‌ها مى‏پندارند)، همانا قرآن وسيله تذكّر است.
پس هر كس بخواهد، آن را ياد كند و از آن پند گيرد.
در ميان صحيفه‏ هايى ارجمند است.
كه بلند مرتبه و پاكيزه است.
به دست سفيرانى بزرگوار و نيكوكار.
پيام ها
1. آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است.
2. مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان و تحريف و تغيير آنان است.
3. قرآن را بايد در جايگاه بلند قرار داد.
4. قرآن بايد از هر آلودگى حفظ شود.
5. در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن را مى‏پذيرد.
6. آن‌چه را خداوند تكريم كرده، ما نيز بايد تكريم كنيم.
7. قرآن كريم را، فرشتگان كرام به پيامبر مى‏رسانند. (هم سرچشمه قرآن خداوند كريم است و هم خود قرآن و هم آورندگان آن و هم بر كسى كه نازل شده است.) كه نازل شده است.)

امام علی علیه السلام از نگاه اندیشمندان

باید گفت كه تاریخ، كسی را چون علی بن ابیطالب(ع) سراغ ندارد كه این گونه از منابع ثروت و قدر و موقعیت های مادی برخوردار باشد و در توان داشته باشد ولی همواره آنها را از خود دریغ دارد.

شخصیت ها در مورد علی (ع) سخن می گویند:

- شبلی شمیل ( از پیشتازان مكتب مادیگری)

در فضایل امیرالمؤمنین (ع) می گوید:

" پیشوا علی بن ابیطالب(ع) ، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است كه نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است..."(1)

- جرج جرداق( نویسنده مشهور مسیحی)

می نویسد:

" چه می شد بر تو ای دنیا، اگر نیروهای خود را جمع می كردی و در هر زمانی یك علی می آوردی با عقلش و قلبش و با زبان و ذوالفقارش."(2)

- استاد امین نخله( یكی از دانشمندان مسیحی)

در خصوص اوج تأثیر كلام علی(ع) می نویسد:

" هر گاه كسی بخواهد بیماری روح وروان خود را درمان كند، باید به گفتار امام علی(ع) در نهج البلاغه روی آورد و راه و روش زندگی را در پرتو این كتاب ارزشمند بیاموزد."(3)

- محمد بن ادریس( رئیس مذهب شافعی از مذاهب اربعه اهل تسنن)

درباره علی (ع) سروده ای دارد كه مضمون آن چنین است:" هر گاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشكار كند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد وعاقبت نفهمید علی(ع) پروردگار است، یا پروردگارش مال اوست."(4)

- عبدالله بن عباس

، كه ازجمله مفسرین بزرگ مسلمان- خصوصاً اهل سنت- محسوب می شود، علم خود و صحابه را در برابر علم علی(ع) چونان قطره ای از دریا می داند و در مورد آن حضرت می گوید:" آیه ای در قرآن نیست، مگر آن كه علی، مصداق بارز آن است، خداوند یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، لیكن درباره علی (ع) جز خیر و نیكی یاد نكرده است.(5)

- میخائیل نعیمه، نویسنده صاحب نظر و متفكر انسانی مسیحی عرب:

" هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم كه از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار بوده باشد، نمی تواند قیافه كاملی از انسان بزرگی مانند علی(ع) در مجموعه ای كه حتی دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح بدهد. تفكرات و اندیشه های آن مرد عرب و گفتار و كرداری را كه میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفكرات ، ایده ها و گفتار و كردار او خیلی بیش از آن بوده است كه با دست و زبان و قلم وی بروز كرده و در تاریخ ثبت شده است."(6)

- خلیفه دوم

می گوید:" تعجب من ازاین كه علی بن ابیطالب برتمام مسائل علمی، قضائی و فقهی احاطه دارد ، نیست ، بلكه تعجب من ازاین است كه اوهرگونه سؤال مشكلی را درهرموردی كه باشد بلافاصله وفوری وبدون اندیشه وتامل جواب می دهد."(7)

- عبدالفتاح عبدالمقصود، ( نویسنده و دانشمند مشهور مصری)

می نویسد:

" پس از محمد (ص) كسی را ندیده ام كه شایسته باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز پدر فرزندان پاك و برگزیده پیغمبر( علی بن ابی طالب) و من در این سخن به طرفداری تشیع وارد نشده ام، بلكه این رایی است كه حقایق تاریخ به آن گویاست. او، برترین مردی است كه مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست كه هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی می درخشد، آری او مجسمه ای از كمال است كه در قالب بشریت ریخته شده است."(8)

- جبران خلیل جبران( نویسنده معروف مسیحی)

می نویسد:" علی از جهان درگذشت، در حالیكه شهید عظمت خود شد. در حالی كه نماز میان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبریز بود. عرب حقیقت مقام و قدر علی را نشناخت، تا از میان همسایگان پارسی آنان، مردمی به پا خاستند و بین گوهر و سنگ ریزه را فرق گذاشتند. "(9)

- بارون كاردایفو ( دانشمند فرانسوی)

می نویسد:

" علی مولود حوادث نبود، بلكه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فكر وعاطفه و مخیله خود اوست، پهلوانی بود كه درعین دلیری ، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود كه در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت ، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت كه ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی آن را فرا گرفته بود. "(10)

در حقیقت باید گفت، سخن گفتن درباره علی (ع) ، ابرمرد جهان اسلام و انسانیت ، كاری است بس دشوار و سنگین كه هر كس را توان قلم رسایی و سخن گفتن درباره آن نیست.

پی نوشتها:


1- صوت العداله الانسانیه، ص 19-7.

2-  همان، ص 12-11.

3- امام علی (ع) از نگاه دیگران، جمعی از نویسندگان، ص 101.

4- والعادیات، فضایل حضرت علی(ع) ، ص 17.

5- امامت علی در آینه عقل و قرآن، محمد جواد مغنیه، ص 125.

6- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج1، محمد تقی جعفری، صص 174-175.

7-علی كیست، فضل الله كمپانی، ص244.

8- مجله شاهد، شماره 307، ص 25.

9-  همان، همان ص.

10- همان، همان ص.


خدايا چرا من! ؟ ( امتحان الهی )

« آرتور اشي »  قهرمان افسانه اي تنيس ويمبلدون به خاطر خونِ آلوده اي که در جريان يک عمل جراحي در سال 1983 دريافت کرد، به بيماري ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنيا نامه هايي از طرفدارانش دريافت کرد. يکي از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را براي چنين بيماري انتخاب كرد؟ او در جواب گفت: در دنيا، پنجاه ميليون کودک بازي تنيس را آغاز مي کنند. پنج ميليون نفر ياد مي گيرند که چگونه تنيس بازي کنند.پانصد هزار نفر تنيس را در سطح حرفه اي ياد مي گيرند.پنجاه هزار نفر پا به مسابقات مي گذارند. پنجاه هزار نفر سرشناس مي شوند. پنجاه نفر به مسابقات ويمبلدون راه پيدا مي کنند، چهار نفر به نيمه نهايي مي رسند و دو نفر به فينال ... و آن هنگام که جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدايا چرا من؟ و امروز هم که از اين بيماري رنج مي کشم، نيز نمي گويم خدايا چرا من؟

 

* زندگی انسان پر است از اینگونه امتحانات ، گاهی با پیروزی های بزرگ و گاهی با شکست.( دقت کنید )

 

شهود آيت ا... سيد جمال الدين گلپايگانى(ره)

شهود آيت ا... سيد جمال الدين گلپايگانى(ره)

آيت الله سيد جمال الدين گلپايگانى مى‏فرمود:
من در دوران جوانى كه در اصفهان بودم نزد دو استاد بزرگ، مرحوم آخوند كاشى و جهانگيرخان درس اخلاق و سير و سلوك مى‏آموختم و آن‌ها مربى من بودند. به من دستور داده بودند كه شب‌هاى پنجشنبه و جمعه به بيرون از شهر بروم و در قبرستان تخت فولاد در عالم مرگ و ارواح تفكر كنم و مقدارى هم عبادت كنم و صبح برگردم.
عادت من اين بود كه شب پنجشنبه و جمعه مى‏رفتم و مقدار يكى دو ساعت در بين قبرها و در مقبره‏ها حركت مى‏كردم و به تفكر مى‏پرداختم و بعد چند ساعت استراحت نموده سپس براى نماز شب و مناجات بر مى‏خاستم و نماز صبح را مى‏خواندم و پس از آن به اصفهان بر مى‏گشتم.
همچنين مى‏فرمود:
شبى از شب‌هاى زمستان هوا بسيار سرد بود، برف هم مى‏آمد. من براى تفكر در ارواح و ساكنان وادى آن عالم از اصفهان حركت كردم و به تخت فولاد وارد شدم و براى خوردن غذا و استراحت‏به بقعه‏اى رفتم.
در اين حال در مقبره را زدند تا جنازه‏اى را كه از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آن‌جا بگذارند و شخص قارى قرآن كه متصدى مقبره بود مشغول تلاوت شود و آن‌ها صبح بيايند و جنازه را دفن كنند.
آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قارى قرآن مشغول تلاوت شد. من همين كه دستمال را باز كرده، خواستم مشغول خوردن غذا شوم ديدم ملائكه عذاب آمدند و مشغول عذاب كردن شدند. چنان گرزهاى آتشين بر سر او مى‏زدند كه آتش به آسمان زبانه مى‏كشيد، و فريادهايى از اين مرده بر مى‏خاست كه گويى تمام قبرستان را متزلزل مى‏كرد. نمى‏دانم اهل چه معصيتى بود. قارى قرآن از اين جريان اطلاع نداشت و آرام بر سرجنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت. من از مشاهده اين منظره از حال رفتم، بدنم لرزيد، رنگم پريد و به قارى اشاره كردم كه در را باز كن من مى‏خواهم بروم.
گفت: آقا! هوا سرد است، برف زمين را پوشانده، گرگ تو را مى‏درد.
هرچه خواستم به او بفهمانم كه من طاقت ماندن ندارم او درك نمى‏كرد. به‌ناچار خود را به در اتاق كشيدم، در را باز كردم و خارج شدم و تا اصفهان به‌سختى آمدم و چندين بار به زمين خوردم. يك هفته در مدرسه مريض بودم و مرحوم آخوند كاشى و جهانگيرخان مى‏آمدند و به من دارو مى‏دادند و جهانگيرخان برايم كباب باد مى‏زد و به زور به حلقم فرو مى‏برد تا كم‏كم قدرى قوت گرفتم.
مجله پيام حوزه، شماره 8

روش خطابه و سخنوری(3)

ارتباط گوینده و شنونده 
 

در یك جلسه سخنرانی، میان ناطق و مستمعین، نوعی ارتباط متقابل و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری وجود دارد و این بستگی به شرایط جلسه، نوع سخن و محتوا، كیفیت سخنرانی، شرایط ظاهری و ... دارد.
هر چه سخنران، قدرت تفهیم بیشتری داشته باشد، در جذب موفق‌تر است.
هر چه سخنران، با نگاه به مستمعان جلسه را در تسخیر خود داشته باشد و توجه‌ها و نگاه‌ها را به خود جلب كند، این رابطه بهتر برقرار می‌شود. بعضی كه هنگام سخن به خاطر شرم یا هر عامل دیگر به سقف و دیوار و بیرون از پنجره و ... نگاه می‌كنند نه به چهره افراد، توجه مخاطبان را از دست می‌دهند.
هر چه مستمع، شیفته كلام گوینده و شخصیت او باشد، بهتر گوش می‌دهد.
هر چه بهتر گوش دهد و شیفتگی و علاقه نشان دهد، ناطق، بیشتر سر حال و شور می‌آید. گفته‌اند: « نشاطُ القائل عَلی قَدْرِ فَهمِ السّامِع »نشاط و شور گوینده به اندازه فهم شنونده است. به نحوی میان آن دو تأثیر متقابل وجود دارد.

به گفته مولوی:
 

مستمع، چون تشنه و جوینده شد واعظ، از مرده بود، گوینده شد
این سخن شیر است در پستان جان بی كشنده خوش، نمی‌گردد روان

ادامه نوشته

دست زدن در اعیاد مذهبی و در اماکن مقدس

دست زدن در اعیاد مذهبی و در اماکن مقدس

سؤال: دست زدن همراه با مداحی در مجالس شادی ائمه معصومین علیهم السلام و روزهای تولد آنها از نظر شرعی چه حکمی دارد؟

آیة الله مکارم شیرازی: دست زدن اگر با امور حرام مقرون نباشد، حرام نیست; ولی در مساجد و حسینیه ها از آن پرهیز کنید . (1)

سؤال: در موالید حضرات ائمه در مسجد مجلس گرفته، اشعار می خوانند و موقع خواندن اشعار، کف می زنند، کف زدن در مسجد چه صورت دارد؟

آیة الله گلپایگانی: به نظر این جانب خالی از اشکال نیست . (2)

سؤال: در اعیاد مذهبی و جشن ولادت ائمه در مسجد یا حسینیه مجلس جشن گرفته می شود و اشعار مذهبی خوانده می شود، آیا کف زدن در این مجالس جایز است؟

آیة الله فاضل لنکرانی: در مساجد و حسینیه ها کف نزنید . (3)


پی نوشت

استفتائات جدید، ج 1، ص 149، آموزش فقه، فلاح زاده، ص 423 .

مجمع المسائل، ج 1، ص 155، س 107 .

 جامع المسائل، ج 1، ص 95، س 307 .

منبر برو ، اما به سه شرط ...


آیت‌الله بهجت درباره آیت‌الله آقا میرزا هادی خراسانی فرمودند:

آقا میرزا هادی خراسانی با اینکه از نظر علمی، در حد مرجعیت بود، رساله ننوشت و مرجعیت را نپذیرفت. (در بیانی دیگر نیز آیت لله بهجت فرموده‌اند: بعد از مرحوم آقا سیدمحمدکاظم یزدی، مرحوم میرزا هادی خراسانی، شایسته مرجعیت بود ولی قبول نکرد...) حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) را در عالم رویا دید.

پيامبر به وی فرمودند: "چرا مرجعیت را قبول نمی‌کنی؟"

پاسخ داد:"مسئولیت آن سنگین است، نمی‌توانم"

فرمودند: "اگر مرجعیت را نمی‌پذیری، منبرو برو، اما به سه شرط:

1. اینکه خلف وعده نکن! (اگر گفتی فلان ساعت می‌آیم، در وقت مقرر در مجلس، حاضر شو... )

2. اینکه هرچه دادند، بگیر. به کم و زیادش کاری نداشته‌باش (...شرط نکن که فلان مبلغ را بدهید)

3. اینکه اگر در مجلس (وسط منبر) پذیرایی کردند؛ چای دادند و ...، ناراحت نشو .



منبع :

كتاب زمزم عرفان

یادنامه ای درباره مرجع و عارف بزرگوار، آیت الله بهجت(ره)

تالیف آيت الله محمد محمدی ری شهری

صفحه 104

در بخش ارزشهاي اخلاقي و عملي 11/6

ارسال شده توسط : ثامن گرافیک

کفش خوری

ابو هريره جهت شوخي با پيامبر صلي الله عليه و آله ، كفشهاي آن حضرت را برداشت و پيش خرما فروش رفت و آنها را گرو گذاشت و كمي خرما گرفت و نزد پيامبر بازگشت و شروع كرد به خوردن خرماها.

پيامبر پرسيد: «ابوهريره، چه مي خوري؟». گفت: «كفشهاي رسول خدا را.»

در محضر فرزانگان

مقدس اردبيلى

احمد بن محمد اردبيلى (معروف به مقدس اردبيلى ) در شهر اردبيل و در عصر صفويه ديده به جهان گشود.
وى پس از كسب تحصيلات ابتدايى، به قصد تحصيلات عاليه، به نجف اشرف مهاجرت كرد و با بهره گيرى از فضاى علمى و معنوى نجف، مجاورت آن خاك اقدس را پذيرفت و على رغم دعوت‌هاى مكرر از سوى امرا و حكام صفوى، تدريس و تدرس را بر استفاده از مزاياى اجتماعى و سياسى ايران ترجيح داد. وي پس از شهيد ثانى، مرجعيت و رياست تامه شيعه را در نجف بر عهده داشت.
علماى بسيارى همچون صاحب معالم، صاحب مدارك، ملا عبداللّه شوشترى از محضر ايشان استفاده کرده‌اند.
تأليفات وي عبارتند از:
1- زبدة البيان فى آيات احكام القرآن.
2- مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان علامه حلى.
3- حديقة الشيعه در تفصيل احوال پيامبر(ص) و ائمه(ع).
و....
در كتاب انوار نعمانيه سيد نعمت‌ا... جزائرى، و در روضات الجنات، حوادث و قضاياى حيرت انگيزى از آن عالم ربانى نقل كرده‌اند كه صدور چنين اعمال و كرامات از دارندگان چنين ارواح وارسته و پاك با آن همه اخلاص و پاكى، هيچ نوع شگفتى ندارد.
در ارتباط با رفع گرفتارى يك مسلمان نيازمند كه از ترس شاه عباس به حرم مطهر امير المؤمنين على(ع) پناهنده شده و متوسل به آن عالم ربانى گرديده بود، ايشان نامه اى به اين مضمون به شاه عباس نوشت: بانى ملك عاريت، عباس بداند اگرچه اين مرد اول ظالم بود و اكنون مظلوم مى‌نمايد، چنانچه از تقصير او بگذرى، شايد كه حق تعالى از پاره اى از تقصيرات تو بگذرد.
بنده شاه ولايت، احمد اردبيلى.
شاه عباس در پاسخ نامه اين چنين نوشت:
به عرض مى‌رساند عباس خدماتى كه فرموده بوديد، به جان منت داشته به تقديم رسانيد، اميد كه اين محب را از دعاى خير فراموش نكنند.
كلب آستان على، عباس.
او پس از عمرى تلاش و كوشش در راه اسلام و معنويت، سرانجام در ماه صفر سال 993 ه. ق در نجف اشرف به رحمت ايزدى پيوست و در جوار قبر مولى على(ع) در ايوان طلا سمت راست ورودى حرم مدفون گرديده است.

روش خطابه و سخنوری(2)


سخنرانی نیازمند به طرح و محتواست

 

سخنرانی هم مثل بنایی و خیاطی نیازمند به طرح و محتواست؛ همان‌طور كه در بنایی، نقشه و هدف ساختمان، مصالح ساختمانی و معمار لازم است، و در خیاطی، نیاز به مشخص بودن نوع لباس، مدل و الگو، پارچه و خیاط است، در یك خطابه نیز هدف از سخنرانی، نقشه كلی و طرح سخن، مواد اولیه و مطالب، ظریف كاری‌ها و هنرنمایی‌ها لازم است معین شود.
هم‌چنان كه در مدیریت یك مؤسسه، یا هدایت یك عملیات، یا هماهنگی یك مراسم، لازم است كه طرح و نقشه‌ای تنظیم شود و مرحله به مرحله، طبق آن نقشه عمل گردد، مجموعه یك سخنرانی هم نیازمند چنین طرح ریزی و اجرای نقشه است، تا هدف سخنران در نهایت، تأمین گردد. ابتدا باید موضوع را مشخص كرد، سپس درباره جزئیات و شاخه‌های آن اندیشید و تفكیك كرد، سپس مواد و مطالب لازم برای هر كدام تهیه نمود، آنگاه صورت نهایی مطالب را منظم ساخت و آماده القاء نمود.[1]
در این كه « چه باید گفت؟ » و پیرامون فلان موضوع و مناسبت، چه مطالبی شایسته است، از راه « مشورت » نیز می‌توان استفاده كرد. وقتی با كسی درباره موضوع سخنتان به تبادل نظر می‌پردازید هم نظر او در غنای بحث شما مفید است، هم ذهن شما از آن‌چه او می‌گوید، به مطالب دیگری منتقل می‌شود. این « تداعی معانی » شاید از شیرین‌ترین ثمرات مشورت با دیگران باشد.
«
حكایت و تمثیل »:
در سخنرانی، استفاده از حكایت و تمثیل، بسیار مناسب و ضروری و این فواید را دارد:
ـ هم به تفهیم مطلب كمك می‌كند،
ـ هم مانع خستگی شنوندگان می‌گردد،
ـ هم سخن را در ذهن، ماندگار می‌كند،
ـ هم سخنرانی را بر گوینده آسان‌تر می‌كند،
ـ هم الگوهای داستانی، در دل‌ها بیشتر تأثیر می‌گذارد.
در بیان حكایت در سخنرانی، چند نكته باید رعایت شود:
1.
حكایت، تبدیل به اصل نشود كه مطالب عمده نادیده گرفته شود.
2.
داستان، روشن و گویا و جذاب باشد.
3.
موجز و مختصر و دور از زواید و صحنه‌های غیر لازم و جزئیات بی ‏فایده باشد.
4.
درست و مستند باشد؛ نه دروغ، یا بی سند و ضعیف.
5.
بدآموزی نداشته باشد.
6.
حس كنجكاوی را تحریك كند.
هر سخنران كه بیشتر حكایت بداند و از داستان استفاده به جا و مناسب كند، سخنش گیراتر خواهد بود. برای این كار، باید اهل مطالعه بود و قصه‌های سازنده را به صورت موضوعی و تناسب با هر مسأله، شناسایی كرد. دامنه حكایت بسیار وسیع است و در كتب مختلفی (چه خاصّ داستان یا به طور ضمنی) آمده است. محورها این‌هاست:
ـ حكایات مربوط به انبیا و ائمه و صحابه و علما و نوابغ
ـ داستان‌های مربوط به اقوام پیشین و حكومت‌ها و تمدن‌ها
ـ شرح حال بزرگان علم و اخلاق و حكایت‌های عرفانی و سازنده
ـ حكایات قدیم و حوادث جدید و معاصر
ـ داستان‌های تخیلی و افسانه‌های قدیمی و حكایات تمثیلی
تمثیل نیز برای محسوس ساختن معقول و عینی كردن موضوعات عقلی و ذهنی بسیار خوب است. تمثیل هم می‌تواند در قالب حكایت مطرح شود (نظیر آن‌چه در داستان‌های تمثیلی مثنوی یا شعرهای پروین اعتصامی یا بوستان سعدی آمده است) هم به صورت بیان تشریحی و عادی و غیر داستانی.
البته مناسب است كه برای هر قشری از مخاطبان، به تناسب سطح فكر، نوع كار و شغل، زمینه‌های روحی و شرایط سنی، و ... تمثیل‌های خاصّ خودشان و برگرفته از محیط زندگی و مسایل محسوس و ابزار مأنوس با آنان به كار رود، تا این اثرگذاری سریع‌تر انجام گیرد

ادامه نوشته