دام غرب برای ایران

حجت الاسلام پناهیان:
یک استاد دانشگاهی که بازنشسته سازمان ملل است، ایشان می‌گفتند که من در همان ایام بعد از دفاع مقدس به رییس سازمان ملل گفتم شما کشورهای غربی نمی‌توانید با انقلاب اسلامی کنار بیایید. چه نقشه ای برای آن دارید؟
رییس سازمان ملل که روحیات ضد صهیونیستی هم داشت و برخی از حرف ها را که می‌خواست بزند در مقر سازمان نمی‌گفت، جای دیگر قرار می گذاشت. او گفت طرحی که برای به زیر کشیدن انقلاب اسلامی وجود دارد طرح بسیار ساده‌ای است. این طرح را برای همه انقلابها انجام دادیم و نتیجه مثبتی داشته است. زمانی که انقلابیون حاکم می شوند امکانات در اختیار می گیرند و فرزندان خود را برای تجارت و تحصیل به غرب  می فرستند در این حالت ما برای آنها دام پهن می‌کنیم. بعد از پهن کردن دام ها وی را مجبور می کنند که بر روی پدرش تاثیر بگذارد و به این نحوه در تصمیمات داخل کشور دخالت می‌کنند.

لا اقسم بيوم القيامه

‏لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ* وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ‏* أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ‏* بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ‏* بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ‏* ‏يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ ‏

ترجمه
‏به روز قيامت قسم مي‌خورم.
‏و به نفس ملامت‌گر قسم مي‌خورم (که شما پس از مرگ زنده خواهيد شد.)‏
‏آيا انسان مي‌پندارد كه استخوان‌هاي او را (بعد از مرگ) جمع نمي‌کنيم؟
بلکه ما قادريم (خطوط سر) انگشتان او را (بار ديگر) درست کنيم.
ولي انسان مي‌خواهد راه فسق و فجور را پيش روي خود باز کند. 
(
لذا از روي ترديد) مي‌پرسد: روز قيامت چه وقت است؟
قيامت، 1-6


پيام‌ها
1.
در نزد خداوند، وقوع قيامت قطعي است و لذا به آن سوگند مي‌خورد.
2.
يکي از ويژگي‌هاي انسان، داشتن وجدان اخلاقي و شناخت فطري خوبي‌ها و بدي‌ها و سرزنش و ملامت خود يا ديگران به هنگام انجام بدي‌ها است.
3.
در ميان سه نفس اماره، مطمئنه و لوامه، آن‌که به سرزنش‌ها و حسرت‌هاي روز قيامت شهادت دارد، نفس لوامه است.
4.
ايمان به معاد مانع از انجام فسق و فجور است. لذا آنان که بناي بر انجام گناه و فجور دارند، معاد را زير سؤال مي‌برند.
5.
منکران معاد، بر اساس پندار و خيال به انکار قيامت مي‌پردازند نه استدلال و دليل و برهان.
6.
اعضا و جوارح و استخوان‌هاي پوسيده و پراکنده، در قيامت قابل جمع‌آوري است.
7.
معاد، جسماني است و در قيامت وجود انسان از استخوان‌هاي خودش است.

الگوي رفتاري امام علي(ع) در موضوع مسكن  

امام علي(ع) هم اجاره نشين بود

پرهيز از سكونت در خانه هاي مجلل

پس از جنگ جمل با مشورتهاي فراوان تصويب شد كه حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در شهر كوفه مستقر شود، بزرگان كوفه قصر سفيدي در نظر گرفتند كه امام علي عليه السلام را در آن‌جا سكونت دهند تا به امور حكومتي بپردازد، وقتي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام متوجه اين حركت كوفيان شد، فرمود: «من حاضر نيستم تا ديوار خانه‌ام از ديوار منزل بيچارگان بالاتر و خانهام از خانه مستمندان بهتر باشد»(1)

بنابراين درخانه هاي معمولي كوفه سكونت گزيد و بر كشور پهناور اسلامي آن روز كه امروزه حدود پنجاه كشور اسلامي است فرمانروايي ميكرد.

برای مشاهده کامل پست به ادامه مطلب بروید ...

 

ادامه نوشته

تأثير نماز صبح بر شادابي جسم و روح

تأثير نماز صبح بر شادابي جسم و روح

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:

» مؤمن ، شوخ و لبخند بر دهان است و منافق بد خلق و گره بر ابرو

امروزه ضرب المثل ايراني «خنده بر هر درد بي درمان دوا است» مصداق كاملا علمي پيدا كرده است.

دانش پزشكي در قرن حاضر به وضوح مي داند، اشخاصي كه اصطلاحا يك لب و هزار خنده گفته مي شوند، نسبت به آنان كه به اصطلاح با خودشان نيز قهرند و نسبت به زندگي بد بين و عبوس هستند، بسيار كم‌تر دچار بيماريهاي جسمي و رواني مي شوند.

به اين ترتيب، هر عاملي كه شادابي را به انسان هديه كند، در واقع به سلامتي جسم و روان او كمك كرده است. اما نكته بسيار مهمي كه دانش طب به بشر آموخته، اين مطلب است كه شادابي و افسردگي انسان پيش از آن‌كه تحت كنترل و اراده او باشد، زير فرمان تغييرات مواد شيميايي در سلسله اعصاب مركزي انسان است.

از جمله اين مواد شيميايي « دوپامين « را مي توان نام برد كه افزايش آن در بدن سبب مي شود، انسان بدون اراده دچار ناراحتي گردد و كاهش اين ماده نيز سبب شادي غير ارادي او خواهد شد.

به عنوان مثال، عصبانيت و ناراحتي غير ارادي و بدون علت صبحگاهي، كه حالت شديد آن بهعنوان ملانكولي يا همان ماليخوليا (افسردگي درون زاد صبحگاهي) شناخته مي شود، در اثر تغييرات و كم و زياد شدن همين مواد شيميايي به وقوع مي پيوندد.

از ديگر مواد شيميايي داخل بدن كه بهطور غير ارادي سبب شادي انسان مي شود و به او شعف و نشئه بي نظير مي بخشد ، ماده اي به نام « كورتيزول» است كه ميزان آن در داخل بدن انسان در ساعات سحرگاهي به شدت افزايش مي يابد و در صورت بيدار بودن انسان در اين ساعات، لذت و شعف سرمست كننده اي به او دست مي دهد كه بي شك بر زندگي او در تمام طول روز تأثيرگذار است.

افزايش كورتيزول در ساعات اول صبح و ارتباط آن با سرخوشي صبحگاهي كه امروزه از مسلمات پزشكي است، در واقع توجيه قابل توجهي است بر همه مضاميني كه در فرهنگ و ادب و عرفان پيرامون «اسرار سحر» معرفي مي شوند.

به اين ترتيب واضح است، امر واجب نماز صبح با ارزاني داشتن بيداري صبحگاهي به انسان، تقديم كننده شادابي به جسم و روان او مي باشد و يك نتيجه مهم اين شادابي، سلامت جسم و روان خواهد بود.

تهیه :  مجيد ملك محمدي

مـــــــــــــــــا تــــــــــــــــا آخـــــــــــــــــــــر ایستـــــــــــــاده ایم ...


مـــــــــــــــــا تــــــــــــــــا آخـــــــــــــــــــــر ایستـــــــــــــاده ایم ...


 


چه تشابه شگفتي بين سرنوشت و پايان پسر و پدر!

چه تشابه شگفتي بين سرنوشت و پايان پسر و پدر!


نويسنده کتاب " پس از سقوط " در مورد سرانجام شاه مي‌نويسد:
او، كه حداقل دو نسل از ايرانيان آن را به ياد دارند، به هنگام مرگ، با بيست و چند كيلو وزن، پوستي بود بر استخوان... سرطان غدد لنفاوي، شاه را به تحليل برده بود... 
... 
و چه تشابه شگفتي بين سرنوشت و پايان پسر و پدر وجود داشت كه هر دو در يك قاره، آفريقا و هر دو در حضيض و هر دو در غربت و هر دو در تنهايي جان و جهان را به جهان آفرين تسليم كردند و از خود ياد و خاطره‌اي برجاي گذاشتند كه مي‌تواند و بايد عبرت آموز همه كساني باشد كه تا در مسند قدرت استوارند، چنان از بازي‌هاي روزگار غافل و بري هستند كه گويي عمرشان و قدرتشان ابدي و ازلي است... 
... 
من اوج آن مرد را كه در پاسارگاد در كنار آن ساختمان سنگي بازمانده از سال‌هاي هخامنشي، محكم و استوار گفت: «كوروش آسوده بخواب كه ما بيداريم...» را ديده ام و نيز ذلت و تنهايي او را در غربت مراكش و باهاما و مكزيك و در لحظه تماميت سقوط و حضيض آن در قاهره...

22 بهمن





معلم قرآن نمی خواهم!

معلم قرآن نمی خواهم!
واقعا از او انتظار نداشتم. وقتی از دفتر مدرسه مرا خواستند و گفتند احمد این کار را کرده، داشتم شاخ در می آوردم! او بچه بدی نبود؛ به مسائل مذهبی علاقه نشان می داد.
با ناراحتی رفتم سراغش و پرسیدم: کلاس قرآن را چرا به هم ریختی؟
گفت:اگر قرار است یک زن با سر برهنه بیاید و قرآن درس بدهد، نیاید بهتر است! اینها دروغ می گویند؛ اهل قرآن نیستند.


غربت سبز/ص 92
شهید احمد یزدی

محبت به کودک

محبت به کودک

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم:


هر كس كودك گريان خود را راضى كند تا آرام شود، خداوند از بهشت آن‏قدر به او مى‏دهد تا راضى شود.


الفردوس، ج 3، ص 549

 

مردان علم در ميدان عمل

عمر واقعى آن است كه در تحصيل دانش بگذرد

وقتى اسكندر جهت فتح ممالك قطع مسالك مى كرد در اقصاى مغرب به شهرى رسيد كه در آب و هوا و نعمت و صفا نظير آن را نديده بود. فرمان داد تا در آن حوالى سراپرده بر پا نمايند. ناگاه به قبرستانى رسيدند ديد بر قبر يكى نوشته شده او يك سال عمر كرده و بر ديگرى نوشته سه سال و بر ديگرى پنج سال و خلاصه هيچ يك را عمر از پانزده سال و بيست سال بيش نبود. در حيرت شد كه چگونه در چنين آب و هواى خوب عمر اندك باشد، فرستاد جمعى از اعيان شهر را حاضر كردند و همه را معمر و كهنسال يافت. از معماى عمر كم قبرها پرسيد. گفتند: اموات ما نيز مانند ما عمر زياد كرده اند ولى روش ما اين است كه از ايام زندگى خود آنچه براى تحصيل علم و دانش و تكميل نفس گذرانديم از عمر خود شماريم و بقيه را باطل و بيهوده دانيم پس هر كه از ما در گذرد آن مقدار زمان را حساب كنند و بر روى قبر او نويسند كه با علم و دانش بوده است.

مردان علم در ميدان عمل (جلد پنجم)

چرا اصرار بر 14 سكه؟

دیدگاه مقام معظم رهبری

اين كه مي‌بينيد ما گفتيم 14 سكه بيش‌تر را عقد نمي‌كنيم، نه براي اين است كه چهارده سكه بيش‌تر اشكالي در ازدواج ايجاد مي‌كند خير. چهارده هزار سكه هم باشد، ازدواج اشكالي ندارد، فرقي ندارد. اين است كه آن جنبه معنوي ازدواج، غلبه پيدا كند بر جنبه مادي. مثل يك تجــارت و معامله نباشد. داد و ستد مــادي نباشد. اگـر تشريفات را كم كرديد، جنبه معنوي تقويت خواهد شد.
خطبه عقد 72/10/26 

مهريه هر چه كم‌تر باشد به طبيعت ازدواج نزديك‌تر است، چون طبيعت ازدواج معامله كه نيست، خريد و فروش كه نيست، اجاره دادن كه نيست، زندگي دو انسـان است. اين ارتبــاطي به مسائل مادي ندارد. ولي شارع مقدّس يك مهريه‌اي را معين كرده كه بايد يك چيزي باشد. اما نبايد سنگين باشد. بايستي عـادي بــاشد جوري بــاشد كه همه بتوانند انجــام بدهند.
خطبه عقد 74/05/18

گيج بازي يک رزمند‌ه د‌ر خط مقد‌م!

تعد‌اد‌ مجروحان بالا رفته بود‌. فرماند‌ه از ميان گرد‌ و غبار انفجار‌ها د‌ويد‌ طرفم و گفت: «سريع بي‌سيم بزن عقب. بگو يک آمبولانس بفرستند‌ مجروحين را ببرد‌!» شستي گوشي بي سيم را فشار د‌اد‌م. به خاطر اين‌که پيام لو نرود‌ و عراقي‌ها از خواسته‌مان سر د‌ر نياورند‌ پشت بي‌سيم بايد‌ با کد‌ حرف مي‌زد‌يم. گفتم‌: «حيد‌ر حيد‌ر رشيد‌» چند‌ لحظه صد‌اي فش فش به گوشم رسيد‌. بعد‌ صد‌اي کسي آمد‌: 

- رشيد‌ به گوشم. 
-
رشيد‌ جان! حاجي گفت يک د‌لبر قرمز بفرستيد‌!
-
هه هه د‌لبر قرمز د‌يگه چيه؟
-
شما کي هستي؟ پس رشيد‌ کجاست؟
-
رشيد‌ چهار چرخش رفته هوا. من د‌ر خد‌متم.
-
اخوي! مگه برگه کد‌ ند‌اري؟
-
برگه کد‌ د‌يگه چيه؟ بگو ببينم چي مي‌خواي؟
د‌يد‌م عجب گرفتاري شد‌ه‌ام. از يک طرف بايد‌ با رمز حرف مي‌زد‌م از طرف د‌يگر با يک آد‌م شوت طرف شد‌ه بود‌م.
-
رشيد‌ جان! از همان‌ها که چرخ د‌ارند‌!
-
چه مي‌گويي؟ د‌رست حرف بزن ببينم چه مي‌خواهي؟
-
بابا از همان‌ها که سفيد‌ه.
-
هه هه نکنه ترب مي‌خواي؟!
-
بي مزه! بابا از همان‌ها که رو سقفش يک چراغ قرمز د‌اره.
-
د‌ ِ لا مصب زود‌تر بگو که آمبولانس مي‌خواي!
کارد‌ مي‌زد‌ند‌ خونم د‌ر نمي‌آمد‌. هر چه بد‌ و بيراه بود‌ به آد‌م پشت بي سيم گفتم. 
د‌اوود‌ اميريان، رفاقت به سبک تانک

اتّفاقات واقع شده در هنگام ولادت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ

مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج از امام موسي ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه چون پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوي آسمان كرد و لبهاي خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نوري ساطع شد كه اهل مكّه قصرهاي بصري و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاي سرخ يمن و نواحي آن را و قصرهاي سفيد اصطخر فارس و حوالي آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند در زمين امر غريبي رُخ داده است. ملائكه را ديدند كه فرود مي‌آمدند و بالا مي‌رفتند و تسبيح و تقديس خدا مي‌كردند و ستاره ها به حركت آمدند و در ميان هوا مي‌ريختند. (1)

و در آن وقت شيطان در ميان اولاد خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تو را آشفته ساخته است اي سيّد ما، گفت: واي بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمين را متغيّر مي‌يابم و بايد كه حادثه عظيمي در زمين واقع شده باشد كه تا عيسي به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس برويد و جستجو كنيد كه چه امر غريبي حادث شده است، پس متفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند چيزي نيافتيم، ابليس بزرگ شيطانها گفت كه دانستن اين، كار من است، پس جستجو كرد در تمام دنيا تا به حرم رسيد، ديد ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس كوچك شد مانند گنجشكي و از جانب كوه حري داخل شد، جبرئيل گفت: برگرد اي ملعون، گفت: اي جبرئيل يك سوال از تو مي‌كنم، بگو امشب در زمين چه اتّفاقي افتاده است، جبرئيل گفت: محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ كه بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده است، پرسيد كه آيا مرا در او بهره اي هست؟ گفت: نه، پرسيد آيا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلي، ابليس گفت: راضي شدم.(2)

 

1. مجلسي، علّامه محمّد باقر، پيشين، جلد 15، صفحه 275 و 274.

2. راوندي، قطب الدين، الخرائج و الجرائح، التحقيق: مؤسسة الامام المهدي،قم، جلد 1، صفحه 69-71. و مجلسي، محمّد باقر، بحارالانوار، پيشين، جلد 15، صفحه 257.

چهار کلمه، چهار شخص  

بچه‌ها طبق آداب جبهه، روي چهار تکه کاغذ، کلمات اسير، مجروح، شهيد، سالم را نوشته، هر کس يکي را برمي‌داشت. فرد «سالم» مي‌گفت: بله، اگر قرار باشد ما هم شهيد شويم، چه کسي از کيان اسلامي محافظت کند؟ معلوم است ما براي خدا مهم هستيم، شايد هم بايد در خليج فارس، آمريکا را سرجايش بنشانيم.

شخصي که کلمه ي «اسير» به او افتاده بود مرتب مي‌گفت که: من چاه کن بودم، نمي‌دونستم اونا که کندم سنگره و بعثي‌هاي مظلوم و بي گناه را در آن جا مي‌زنند.
شخصي که قرار بود زخمي باشد در حالي که با دست روي پايش مي‌زد، مي‌گفت: غير ممکن است، ننه ام قبول نمي‌کنه! مي‌گويد بچه ام را صحيح و سالم تحويل دادم، همان طور هم تحويل مي‌گيرم.
نفر آخر که کلمه ي «شهادت» را برداشته بود، سرش را روي ديوار گذاشته و گريه مي‌کرد و مي‌گفت: چه قدر بابام گفت نرو، نرو، من گوش نکردم، حالا اگر شهيد بشوم، بابام من را مي‌کشد.
منبع: مجله جاودانه‌ها، ص 7، ش 12

روايت آيت ا... کعبي از توسلات رهبر معظم انقلاب به بقية ا... الاعظم(عج)

آقاي سيد حسن نصرا... مي‌گفت: « همراه با شوراي حزب ا... لبنان، محضر مقام معظم رهبري بوديم. اوج سختي و تنگنايي ما بود و خيلي به حزب ا... سخت مي‌گذشت. كنفرانس شرم الشيخ هم صورت گرفته بود، همه توطئه‌ها شده بود كه حزب ا... را نابود كنند. موقعي كه ما با رهبر معظم جهان اسلا‌م ديدار داشتيم، ايشان به ما اميد داد و فرمود: «شما پيروز مي‌شويد؛ اين چيزها زياد مهم نيست.» سپس اضافه كردند: «من در اداره امور كشور بعضي وقت‌ها حل مسايل برايم دشوار مي‌شود و ديگر هيچ راهي پيدا نمي‌شود، به دوستان و اعوان و انصار مي‌گويم كه آماده شويد به جمكران برويم. راه قم را پيش مي‌گيريم و راهي مسجد جمكران مي‌شويم. بعد از راز و نياز با آقا، من احساس مي‌كنم همان جا دستي از غيب مرا راهنمايي مي‌كند و من در آن جا به تصميمي مي‌رسم و مشكل بدين صورت حل مي‌شود و همان تصميم را عملي مي‌كنم.

هفته نامه پرتو سخن شماره 649

رفتار با جوانان را از معصومين(ع) بياموزيم

رفتار با جوانان را از معصومين(ع) بياموزيم 

جوانان، بخش مهمي از افراد جامعه هستند که نزد دوستان و دشمنان هر ملت جايگاه و اهميتي ويژه دارند؛ زيرا اين قشر، بخصوص متخصصان و شايستگان آن‌ عامل تحولات بزرگ فرهنگي، سياسي و اقتصادي يک کشور مي‌باشند؛ از اين رو دشمنان براي جلوگيري از پيشرفت ملت‌ها ابتدا سراغ جوانان مي‌روند تا با ايجاد سرگرمي‌هاي فريبنده، آن‌ها را از رشد و تعالي، سلامت جسمي و رواني باز دارند و زمينه سلطه بر آنان را فراهم کنند. آيت‌ا... جوادي آملي در کتاب ارزشمند «مفاتيح الحيات» درباره اهميت توجه به جايگاه جوانان آورده است که بايد با ادراکي صحيح نسبت به جايگاه جوانان، حساسيت‌ها و نيازهاي آن‌ها در راستاي رشد معنوي و علمي، اين قشر را ياري رساند تا از اين طريق، سلامت و رشد جامعه خويش را فراهم کرد.

اهميت جايگاه جوانان

امام صادق(ع) به ابوجعفر أحول پس از بازگشت وي از بصره فرمود: استقبال مردم را از امر امامت و پذيرش آن، چگونه يافتي؟ گفت: به خدا سوگند آنان اندک‌ هستند. آن چه خواستند کردند... امام فرمود: به جوانان بپرداز؛ زيرا آنان به سوي هر کار خيري شتابنده‌تر هستند.


به ادامه مطلب بروید ...

ادامه نوشته

حجاب در تاريخ

پوشش و لباس جزو مواردي است كه انسان از آغاز آفرينش به آن نياز داشته و كوشيده است تا با هر وسيله‌اي خود را بپوشاند. 

فريد وجدي در دايرة المعارف قرن بيستم مي‌نويسد: حجاب زنان سابقه‌اي طولاني دارد... سخن در مورد حجاب در ميان سخنان قديمي‌ترين نويسندگان يوناني به چشم مي‌خورد... زنان سر را مي‌پوشانده‌اند، ولي صورت‌شان باز بوده است. وقتي به بازار مي‌رفتند بر آنان واجب بود صورت‌شان را نيز بپوشانند. 
از متون تاريخي به دست مي‌آيد كه حجاب مربوط به دين خاصي نيست و پيش از ظهور اسلام نيز وجود داشته است. حجاب يا چادر بخشي از لباس زنان يونان باستان و روم قديم بوده كه براي زينت از آن استفاده مي‌كردند. در ايران پيش از اسلام نيز زنان از چادر استفاده مي‌كردند. يونانيان براي پوشيدن چادر و حجاب، جنبه‌هاي سحري يا جادويي آن را مورد نظر قرار مي‌دادند؛ زيرا بر سر گذاشتن چادر بيش‌تر در مراسم و مجالس ديني رايج بود و عده‌اي مي‌پندارند كه پوشيدن چادر براي زنان راهبه لازم بوده است. برخي نيز معتقدند چادري كه عروس بر سر مي‌نهد، براي پوشانيدن جمال خود از چشم حسودان است... در اروپاي قرون وسطي، چادر جزئي از زينت سر بوده است. 
تا پيش از رنسانس بيش‌تر زنان حجاب داشتند، ولي با آغاز انقلاب صنعتي و جنگ جهاني دوم، جنبش به اصطلاح آزادي زنان به نام فمينيسم شكل گرفت كه كنار گذاشتن حجاب را تشويق مي‌كرد. 
غلامحسين مصاحب درباره تاريخچه حجاب مي‌نويسد: در دوره فتحعلي شاه قاجار و پس از آن، چادر خارج از منزل به رنگ سياه يا بنفش بود كه آن را روي «چاقچور» به سر مي‌كردند و صورت را با روبنده مي‌پوشانيدند. پس از مسافرت ناصرالدين شاه به فرنگ، تغييراتي در لباس زنان روي داد، ولي چادر و چاقچور باقي ماند... پس از فرمان كشف حجاب(سال 1314) به سر كردن چادر در خارج از منزل بين زنان روشنفكر به كلي و در ديگر موارد نيز با توجه به زمان و مكان و طبقه اجتماعي كم و بيش از بين رفت. آدام اولشگر مي‌گويد: «زنان ايراني هرگز در كوچه‌ها روگشاده نمي‌روند، بلكه در حجاب سفيدي مستورند كه تا زانو پايين مي‌آيد و فقط شكافي در مقابل چشمانشان باز مي‌گذارند تا بتوانند پيش پاي خود را ببينند». 
حسين مكي هم درباره كشف حجاب مي‌نويسد: در تاريخ 2/4/1314 مردم ايران در اعتراض به كشف حجاب در مسجد گوهر شاد(مشهد) تحصن كردند. عده زيادي به خاك و خون كشيده شدند، ولي رضا خان در 17 دي ماه به طور رسمي، با حاضر كردن بدون حجاب ملكه و دخترانش در دانشسراي مقدماتي تهران، آن را به مرحله اجرا گذاشت و چند روز بعد با زور سرنيزه به عملي كردن بي‌حجاب پرداخت.

هفته نامه پرتو سخن شماره 649

مخاطب سنجی

فن سخنوری

 مخاطب سنجی


در این مقاله بخشی از روایات در باره سخن و سخنوری را خدمت شما ارائه می‌کنم. نکاتی که در این روایات بیان شده، کلیدهایی است برای کسانی که می‌خواهند سخنرانی خوبی ارائه دهند.

و عنه (علیه السلام) ینبغى آن یكون علم الرجل زائدا على نطقه و عقله غالبا على لسانه.(1)

و نیز (علی علیه السلام)  فرموده است: شایسته و سزاوار آن است كه علم آدمى از نطقش فزون‏تر باشد و عقلش بر زبان وى غالب و پیروز.

مسئله سخن گفتن در خور فهم شنوندگان، آن قدر مهم و شایان ملاحظه است كه تمام پیامبران الهى، در راه تبلیغ دین خدا، مأموریت یافتند این وظیفه اساسى را همواره رعایت نمایند.

قال رسول الله على الله علیه و آله انا معاشر الانبیاء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم.(2)

رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرموده است: ما، جامعه پیامبران، مأموریت داریم كه با مردم به قدر عقلشان سخن بگوییم.

به ادامه مطلب بروید ...

ادامه نوشته