خيال پردازي هاي شاه فراري
«آمبلرموس» سفير آمريكا در پاناما كه شاه را تا محل اقامت تازهاش در دوران دربدري همراهي ميكرد و براي اولين بار با او به گفتگو نشسته بود، ضمن شرح خاطرات خود از اين ديدار، ميگويد: «شاه خيلي سعي ميكرد خود را خونسرد نشان دهد و ناراحتي و اضطراب دروني خود را پنهان كند. وقتي كه در سر ميز ناهار درباره پيشرفتهاي پاناما در مدت حكومت ژنرال توريخوس براي او صبحت كردم و مخصوصا به موفقيتهاي توريخوس در توسعه آموزش و پرورش و مبارزه با بيسوادي اشاره كردم، شاه كه تا آن موقع جز چند جمله كوتاه سخني بر زبان نرانده بود، ناگهان زبان گشود و گفت من هم تلاش زيادي براي ريشه كن كردن بيسوادي در كشورم كردم و آخرين فكر من اين بود كه امر آموزش را با سيستم ماهوارهاي در سراسر ايران گسترش دهم، به طوري كه در هر روستاي كوچك هم مردم بتوانند بدون نياز به معلم به وسيله تلويزيون درس بخوانند و باسواد شوند... من در آن جلسه نخواستم توي ذوق شاه بزنم و اين مرد بيمار را ناراحت كنم، ولي با اطلاعات محدودي كه درباره وسعت ايران و پراكندگي و عقبماندگي روستاهاي آن داشتم، غير عملي بودن برنامهاي كه شاه از آن صحبت ميكرد براي من روشن بود و با چيزهايي كه درباره بلندپروازيها و خيالپردازيهاي شاه شنيده بودم از لابلاي همين حرفها به يكي از عوامل سقوط او پي بردم»
پدر و پسر، ص 783و پسر، ص 783