روز عاشوراء بين دو لشكر حقّ و باطل، آتش جنگ با شدّت تمام شعله‌ور بود.

در ميانه روز، يكى از ياران امام حسين(ع) جلو آمد و به آن حضرت عرضه داشت: هنگام نماز فرا رسيده است؛ و اكنون كه به ملاقات خداوند متعال مى‌روم، دوست دارم آخرين نماز را خوانده باشم.
حضرت ابا عبداللّه الحسين نگاهى به سمت آسمان كرد و فرمود: يادى از نماز كردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد؛ بلى، وقت نماز فرا رسيده است، از دشمن بخواهيد تا مهلت دهند و نمازمان را بخوانيم.
ولى دشمن نپذيرفت، به همين جهت امام به زهير بن قين و سعيد بن عبداللّه دستور داد تا جلوى نمازگزاران بايستند و خود را سپر قرار دهند، تا آن كه حضرت به همراه ديگران نماز را اقامه نمايد.
آن دو نفر با چند تن ديگر از ياران جلوى حضرت ايستادند و بقيّه اصحاب پشت سر آن حضرت قرار گرفتند و نماز را به جماعت به‌عنوان نماز خوف اقامه نمودند.
تاريخ طبرى، ج 4، ص 334